خلاصه کتاب:
دانلود رمان شراب... ونوس با شوهرش علی به بنبست رسیده، اما توانایی مراجعه به دادگاه و طلاق گرفتن ندارد. علی سرکار نمیرود و اجازه هم نمیدهد ونوس کار کند. ماههاست که در خانه نشسته و در نهایت فقر، با اخلاق گندش سوهان روح ونوس شده. یک شب ونوس به مهمانی یکی از دوستانش میرود تا شغلی برای شوهرش جور کند. بدقولی یک رفیق مجبورش میکند که دیروقت پیاده به خانه برود. سرنوشتش با دزدیده شدن توسط چند زن تغییر میکند. چشم باز میکند و میفهمد در کشور دیگری است. مردی بالای سرش است که …
خلاصه کتاب:
دانلود رمان آخرین بت...قصه از عمارت مرگ شروع میشود؛ از خانهای مرموز در نقطهای نامعلوم از تهران بزرگ! حنا خورشیدی برای کشف راز یک شب سردِ برفی و پیداکردن محمولههای گمشده دلار و رفتن به دل اُقیانوس، با پلیس همکاری میکند تا لاشه رویاهای مدفون در برف و خونش را از تقدیر پس بگیرد. در حالی که ردپای سرگرد امیرمهدی رَها، بر برفهای خونین جا مانده و برچسب “پلیس خاطی” هر لحظه بیشتر به این نام وصل میشود؛ به نام مردی که یکروزی در گذشته بوی نان گرم میداد و حالا مدتهاست که کنج سلول انفرادیاش...
خلاصه کتاب:
دانلود رمان هومورو... روایت دختری ساده و از جنس مهربانی که با تمام محدودیتها و ترسهایش میخواهد از قفس و حصاری که خانواده و تفکرات سنتی برایش ساختهاند بیرون بیاید. پنهانی تلاش برای زندگی کردن و مستقل شدن میکند، اما سرنوشت جوری رقم میخورد که وارد زندگی مردی میشود که درست نقطه مقابل خودش است. عشق را تجربه میکند و به او تکیه میکند، اما همان لحظه پرده از حقیقتی تلخ برداشته میشود و طی اتفاقاتی کاملاً غیرمنتظره، کمکم درگیر مشکلات بزرگی میشود…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان گل سرخ... صدایش مثل همیشه نبود. صدایش با من قهر بود. و من؟ مگر چند نفر بودم که بتوانم هم ببینم، هم بشنوم و باز بمانم؟ شنیدهها را شنیده و دیدهها را دیده بودم؛ وقت رفتن بود.
در را باز کردم و با اولین قدمم، صدایش این بار از زیر دندانهای قفلشدهاش به گوشم رسید:
ــ گلشیفته!!
چند بار مرا گلشیفته صدا کرده بود؟ من گلِ باغش بودم. همان گلی که نامم را گذاشته بود گلِ سرخ.
قدم بعدی را که برداشتم، این بار فریاد زد:
ــ بری دیگه رفتی، گلی! اینو تو گوشت فرو کن...!
خلاصه کتاب:
دانلود رمان خاکستری..._ خاله؟ الان چشمهای تو آبیه یعنی همه چیز رو آبی میبینی؟ به جسم ریز میزه درنا که روی پام نشسته بود خیره شدم و خندیدم.
- مگه چشمهای تو که قهوهایه، همه چی رو قهوهای میبینی بچه؟
بهم خیره شد و دندوننما خندید.
- نه!
محکمتر بغلش کردم و از تاب پایین اومدم تا لبه باغچه حیاط بشینم و به محض بلند شدنم صدای باز شدن درب ناگهانی خونه اومد و قامت آبان تو چهارچوب ظاهر شد و پشتش مادرش اومد.
- واستا آبان؛ واسه چی الکی شلوغش میکنی؟ مگه قرآن خدا غلط میشه تو طعم بچهدار شدن رو بچشی؟
خلاصه کتاب:
دانلود رمان چراغ قوه... یادش بخیر، تبریز زیبای من در آن سالها زیر انبوهی از دود گرفتار شده بود. دود باروت. بمب دستی. دود مبارزه و جنگ. من تنها ده سال داشتم. چشمان مادر برقی زد و لبخندی عمیق بر چهره خستهاش نشست. فنجان چای را بین انگشتان بلندش به بازی گرفته و خیره به پنجره بخار گرفته غرق خاطراتش شده بود.
پدرم مرد متمولی بود. زمیندار بود، مالدار بود، دستش به دهانش میرسید و مردم، بسیار سر سفرهاش نان میخوردند. ملک ما در یکی از محلات اعیاننشین تبریز بنا شده بود، یک عمارت بزرگ با کلی خدم و حشم که آن روزها چقدر شلوغتر و پررفتوآمدتر بود…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان آقای سردبیر.. هدیه خبرنگار است و با پدر و نامادری و دختر نامادریاش زندگی میکند و از زندگی با نامادری و دخترش رضایت چندانی ندارد. اخیراً سردبیر جدیدی با روحیه خشک، سخت و جدی و غیرقابل انعطافی وارد دفتر مجله شده که تا حدودی محیط را مشمئز کرده و در این بین رفتارهایی از خود نشان داده که سوءظن هدیه را برای رابطه ناسالمش با دختر نامادریاش فراهم کرده است.
خلاصه کتاب:
دانلود رمان شوهر شایسته...رُز دختری از یک خانوادهٔ سنتی و مبادی آداب است که بنا به دلایلی، پدرش کمر همت میبندد به شوهر دادن او. رز که خانوادهاش را خیلی دوست دارد، تصمیمی میگیرد که نه سیخ بسوزد، نه کباب… یعنی نه عزیزانش را ناراحت کند و نه خودش در چاه ازدواج بیفتد! با خودش میگوید حالا که شوهر اجباری است، خودم پیدایش میکنم و میافتد دنبال کاندیدای همسری؛ یعنی هر چه جوان قدبلند، جذاب و پولدار میبیند انتخاب میکند و نقشه میکشد تا تورشان کند بیایند خواستگاریاش… اما از بازی روزگار غافل است، وقتی اتفاقاتی دور از انتظاراتش میافتد…
خلاصه کتاب:
دانلود رمان کاش من صدات بودم... آیسو که به خاطر بدهی مادرش مجبور به کار در یک شرکت با قرارداد یکسالهی بدون حقوق شده بود، عاشق رئیس جذاب و مرموزش میشود که از قضا مدلینگ هم هست. اما او به ناگاه از ترکیه میرود و آیسو تنها میماند، تا اینکه پیشنهاد نامزدی از طرف رئیس جدید شرکت میرسد؛ مردی از خانوادهی پولدارترینهای ترکیه که بین دوستانش به شوگردی معروف است! اما قصه اینجا تمام نمیشود. این تنها شروع یک داستان عاشقانه نیست. در این میان رازهایی نهفته است، از جمله یک زن از گذشتهی آن مرد، رازی که مادر آیسو سالها پنهان کرده است، روابطی مبهم و...
خلاصه کتاب:
دانلود زهار سردار، مردی سیویک ساله، با یک کینه قدیمی به سراغ خانواده کامیاب آمده و برنامهای برای نزدیکشدن به آنها در سر دارد. در این میان، آهو، دختری نوزدهساله و عضوی از خانواده کامیاب، بیخبر از نقشهای که سردار و دوست جذاب و مرموزش چیدهاند، قربانی انتقام سردار میشود. سردار با ترفندی پیچیده و حسابشده، تلهای ناموسی برای این دختر معصوم میگذارد، تلهای که آبروی آهو را نشانه گرفته است.
آهو، دختری با قلبی مهربان و معصومیتی که در هر رفتارش دیده میشود، درگیر نقشهای میشود که سردار و دوستش با دقت برای او طراحی کردهاند. از سوی دیگر، حسین علی خان کامیاب، پدربزرگ آهو و مردی با اعتقادات قوی، قسم خورده که از ناموس خانوادهاش دفاع کند. حال، این پرسش مطرح میشود که آیا سردار میتواند اینچنین بیرحمانه با آبروی آهو، دخترک معصوم و دلربای ما، بازی کند؟
ماجراهای زهار، داستانی از عشق، کینه، و آزمونهای سختی است که یکبهیک پیشروی آهو و خانوادهاش قرار میگیرد. برای کشف سرنوشت آهو و اینکه سردار در برابر معصومیت او چگونه واکنش نشان خواهد داد، این داستان جذاب را بخوانید.